فصل: بريدن و جدا كردن. «فَصَلَ الشّىء فَصْلاً: قطعه و ابانه» در مفردات گفته: آن جدا كردن دو چيز از همديگر است بطوريكه ميان آندو فاصله باشد.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه180
الفصل: الفرق بين الشيئين.شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم ، جلد8 ، صفحه5198
يقال فَصَلَ عن موضع كذا: إذا انفصل عنه و جاوزه.مجمع البحرين ، جلد5 ، صفحه440
فصول: بمعنى جدا شدن و خروج آمده «فَصَلَ من البلد فُصُولاً: خرج عنه»قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه180
اَلْفَصْلُ: إبانة أحد الشّيئين من الآخر: حتى يكون بينهما فرجة، و فَصَلَ القوم عن مكان كذا و انفصلوا: فارقوه. و يستعمل ذلك في الأفعال و الأقوال.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه638
يقال: فَصَل فلان من عندي فُصُولاً إِذا خرج، و فَصَلَ مني إِليه كتاب إِذا نفذ.لسان العرب ، جلد11 ، صفحه522
أَي خرجت، فَفَصَلَ يكون لازماً و واقعاً، و إِذا كان واقعاً فمصدره الفَصْل، و إِذا كان لازماً فمصدره الفُصُول.لسان العرب ، جلد11 ، صفحه522
الفَصْلُ: جدا شدن و آشكار شدن يكى از دو چيز از ديگرى است تا اينكه ميانشان شكاف و فاصله ايجاد شود و از اين معنى واژه - مَفَاصِلُ - است مفردش - مَفْصِلٌ. فَصَلْتُ الشاةَ: مفاصل گوسفند را قطع كردم. معنى جدا شدن در واژه فصل در كارها و گفتارها هر دو بهكارمىرود.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه63
الفَصْلُ: جدا شدن و آشكار شدن يكى از دو چيز از ديگرى است. فَصَلَ القومُ عن مكان كذا: آن مردم از آن مكان جدا و دور شدند. اِنْفَصَلُوا: جدا شدند.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد3 ، صفحه63