صلح: مسالمت. سازش. راغب آنرا از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است. در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنّث هر دو بكار ميرود گويند: «وَقَعَ اَلصُّلْحُ و وَقَعَتِ اَلصُّلْحُ»قاموس قرآن ، جلد4 ، صفحه141
قوله: فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَيْهِمٰا أَنْ يُصْلِحٰا بَيْنَهُمٰا صُلْحاً وَ اَلصُّلْحُ خَيْرٌ [128/4] من الفرقة و النشوز و الإعراض و سوء العشرة، أو اَلصُّلْحُ خير من الخصومة، و هذه الجملة اعتراض.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه387
اصلاح: التأليف بينهم بالمودة. " اَلصِّلاَحُ " بالكسر مصدر اَلْمُصَالَحَةِ، و الاسم اَلصُّلْحُ يذكر و يؤنث، و منه" صُلْحُ الحديبية.مجمع البحرين ، جلد2 ، صفحه387
صُلْح - در موارد زيادى مخصوص از بين رفتن نفرت و كينه از ميان مردم است. گفته مىشود - اِصْطَلَحُوا و تَصَالَحُوا: صلح كردند و كينهشان از ميان رفت.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه412