ظاهرا مراد از آن استكبار و عدم قبول است كه آيه دربارۀ كفّار گفتگو ميكند يعنى: چون آيات من خوانده ميشد بقهقرى بر ميگشتيد و حاضر بقبول نبوديد.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه22
عقب: (بفتح اول و كسر دوم) پاشنه. بطور استعاره بفرزند و نسل گفته ميشود. «اِنْقَلَب عَلىٰ عَقِبَيْهِ»: بصيغۀ تثنيه يعنى بر دو پاشنۀ خويش بگرديد مراد از آن رجوع بحالت اوليه است راغب گويد: «رَجَعَ عَلىٰ عَقِبِهِ» يعنى برگشت «اِنْقَلَبَ عَلىٰ عَقِبَيْهِ» يعنى بحالت اولى برگشت. جمع آن اعقاب است همچنين است ردّ و نَكَصَ عَلىٰ عَقِبَيْهِ.قاموس قرآن ، جلد5 ، صفحه21
العَقِب: پشتپا كه - عَقْب - هم گفته شده، جمعش أَعْقَاب است.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه622
اَلْعَقِبُ: مؤخّر الرّجل، و قيل: عَقْبٌ، و جمعه: أَعْقَابٌ.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه575
انقلب على عَقِبَيْهِ: مثل عبارت - رجع على حافرته - است يعنى عقب گرد كرده و مثل آيه: (فَارْتَدّٰا عَلىٰ آثٰارِهِمٰا قَصَصاً - 64 /كهف) و رجع عوده على بدئه: به آغاز راه و اوّلش بازگشت.ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن ، جلد2 ، صفحه622
رجع على عَقِبِهِ: إذا انثنى راجعا، و انقلب على عَقِبَيْهِ، نحو رجع على حافرته، و نحو: فَارْتَدّٰا عَلىٰ آثٰارِهِمٰا قَصَصاً و قولهم: رجع عوده على بدئه.مفردات ألفاظ القرآن ، جلد1 ، صفحه575