(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ) يعنى براى او عديلى و نظيرى نبوده و نيست كه مانند او باشد. و بقولى يعنى براى او هم صحبت و همسرى و زوجهاى كه از او زايشى حاصل شود نبوده و نخواهد بود (و بكفو كنايه آورده زيرا زن كفو شوهر است). اشارات - گفتهاند: خداوند سبحانه توحيد را بفرمايش (قل هو اللّه أحد) روشن ساخت و عدل را بفرمايش (اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ) روشن فرمود و آنچه را كه نسبت به او محال است از پدر و فرزند به كلمه (لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ) روشن كرد و آنچه كه از صفات بر او جايز نيست به آيه (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ) مبيّن فرمود و در اين جمله دلالتى است بر اينكه او نه جسم است و نه جوهر و نه عرض و نه او در مكانى است (نه در جهتى واقع است). پارهاى از ارباب كلام گفتهاند ما انواع شرك را هشت چيز يافتيم (نقص تقلّب - كثرت - عدد - علّت بودن - يا معلول بودن - اشكال - اضداد) و خداوند سبحانه نفى فرمود از صفت خود (كثرت و عدد) را به كلمۀ قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ و نفى كرد (نقص و تقلّب) را بقول خود اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ و نفى كرد (علت و معلول) را بقول خود لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ و نفى كرد (اشكال و اضداد) را بقول خود ( وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ )و لذا وحدانيت بحت حاصل مىگردد (فضيل بن يسار روايت كرده است كه حضرت أبا جعفر امام باقر عليه السّلام بمن أمر فرمود كه هروقت سوره قل هو اللّه أحد را بخوانم چون فارغ گشتم بگويم سه مرتبه (كذلك اللّه ربى) كاشفى گويد: وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ رد مجوس و مشركان عرب است كه گفتند او را كفو هست (نعوذ باللّه). و گفتهاند هر آيتى از اين سوره تفسير آيت پيش است چون گويند (من هو) تو گوئى (احد) چون گويند احد كيست تو گوئى (صمد) چون گويند صمد كيست تو گوئى (الّذي لم يلد و لم يولد) چون گويند لم يلد و لم يولد كيست تو گوئى (الّذي لم يكن له كفوا أحد)