لَمْ يَلِدْ (از او چيزى خارج نمىشود مانند فرزند و ساير چيزهاى كثيف متراكم كه از ساير مخلوق خارج مىگردد و نه چيز لطيف مانند نفس و چرت و خواب قلبى و غم و اندوه و خوشحالى و خنده و گريه و بيم و اميد و رغبت و شئامت و گرسنگى و سيرى، بلند است مرتبه ذات مقدس او از اينكه چيزى از او خارج شود و از او چيزى توليد گردد خواه كثيف و خواه لطيف). وَ لَمْ يُولَدْ (يعنى و خود او هم از چيزى توليد نيافته و از چيزى بيرون نيامده است چنانكه اشياء كثيفه از عناصر خارج مىشود مانند چيزى از چيزى و جنبندهاى از جنبندهاى و گياهى از زمين و آبى از چشمهسار و ميوههائى از درختان و نه اشياء لطيفه از مراكز خودشان مانند بينائى از چشم و شنوائى از گوش و بويائى از بينى و چشيدنى از دهان و سخن از زبان و شناسائى و تميز از دل و آتش از سنگ بلكه: خدا صمدى است كه نه از چيزى است و نه در چيزى است و نه بر چيزى است ابداعكننده چيزها و آفريننده آنهاست و ايجادكننده آنهاست. آنچه را كه آفريده است به مشيت خود متلاشى و پراكنده مىسازد براى نيستى و فناء و آنچه را كه خلق كرده است بعلم خود و به مشيت خويش باقى مىگذارد براى هستى و بقاء. پس اين است خداى شما اللّه الصمد الّذي لم يلد و لم يولد عالم الغيب و الشهادة الكبير المتعال و لم يكن له كفوا أحد (پايان حديث)