و زن أبو لهب (يعنى امّ جميل دختر حرب خواهر أبو سفيان) باربر هيزم است (زيرا او خار و خاشاك جمع مىكرد و در سر راه رسول خدا مىريخت كه چون حضرت بمسجد به نماز مىرفت پاى او را آزار دهد (به روايت ابن عباس) (و به روايت ضحاك: ربيع ابن انس گفته است كه آن زن نابكار خار و خاشاك در سر راه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىريخت و آن بزرگوار بر روى آن راه مىرفت چنانكه بر حرير پا مىنهاد. و بقولى ام جميل بين مردم سخن چينى مىكرد و بين آنها آتش دشمنى مىافروخت همچنانكه هيزم آتش را مىافروزد و سخن چينى و نمّامى هيزمكشى ناميده شد (از ابن عباس در روايت ديگر و از قتاده و مجاهد و عكرمه و سدى) و عرب گويد: فلان لم يمش بين الحيّ بالحطب الرطب اى لم يمش بالنميمة يعنى فلانى بين قوم با هيزم تر راه نمىرود يعنى سخن چينى نمىكند. و بقولى از سعيد بن جبير و أبي مسلم حمالة الحطب يعنى حمّالة الخطايا كه بار گناهان را بدوش دارد چنانكه در آيه ديگر مىفرمايد وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزٰارَهُمْ عَلىٰ ظُهُورِهِمْ . سعدى گويد:
و زن أبو لهب (يعنى امّ جميل دختر حرب خواهر أبو سفيان) باربر هيزم است (زيرا او خار و خاشاك جمع مىكرد و در سر راه رسول خدا مىريخت كه چون حضرت بمسجد به نماز مىرفت پاى او را آزار دهد (به روايت ابن عباس) (و به روايت ضحاك: ربيع ابن انس گفته است كه آن زن نابكار خار و خاشاك در سر راه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىريخت و آن بزرگوار بر روى آن راه مىرفت چنانكه بر حرير پا مىنهاد. و بقولى ام جميل بين مردم سخن چينى مىكرد و بين آنها آتش دشمنى مىافروخت همچنانكه هيزم آتش را مىافروزد و سخن چينى و نمّامى هيزمكشى ناميده شد (از ابن عباس در روايت ديگر و از قتاده و مجاهد و عكرمه و سدى) و عرب گويد: فلان لم يمش بين الحيّ بالحطب الرطب اى لم يمش بالنميمة يعنى فلانى بين قوم با هيزم تر راه نمىرود يعنى سخن چينى نمىكند. و بقولى از سعيد بن جبير و أبي مسلم حمالة الحطب يعنى حمّالة الخطايا كه بار گناهان را بدوش دارد چنانكه در آيه ديگر مىفرمايد وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزٰارَهُمْ عَلىٰ ظُهُورِهِمْ . سعدى گويد: